Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com
|

Thursday, December 08, 2005


با اینکه اینهمه دوری عذابش می داد
با اینکه می دید هر روز داره بیشتر تو خودش فرو میره
ولی احساس خستگی نمی کرد
وقتی فکر می کرد که داره سعی می کنه تا به اون برسه
وقتی فکر می کرد که یه روز به آرامش می رسه
هیچکس نمی تونست جلوی راهشو بگیره
...........................................................................................
احساس عجیبی داشت
حس می کرد هیچکدوم از آدمای خاکی نمی تونن آرومش کنن
حس می کرد نمی تونه آدما رو خیلی دوست داشته باشه
باورش نمی شد
بالاخره تونسته بود
بالاخره بهش اجازه داده بود
...........................................................................................
:با خودش گفت
دیگه نمی ذارم آدما بین ما فاصله بندازن
یعنی آدما دیگه نمی تونستن
چون دیگه از جنس خاک نبود
چون با اون یکی شده بود

5 Comments:

Anonymous Anonymous said...

yeki ye yeki!??

4:48 AM  
Anonymous Anonymous said...

yeki shodan... ba mafhoome... kheiliha alan ba khodeshoon ham yeki nistan... dige che berese ba kasi dige va mohemtar az hame jense khaki ham nabashe...
mona joon kheili ghashang bood.
shad bashi azizam.

11:35 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام عزیزم مطالب وبلاگت جالب بود خوشم اومد...موفق باشی.پیش منم بیا گلم..

8:07 AM  
Anonymous Anonymous said...

yeki shodan kheyli zarfiat mikhad ... bayad gheire khodet zarfiate yeki diga ro ham peyda koni ta betooni khodeto oono yaki ehsas koni ... roohe bozorgi mikhad ... pas movazebe roohet bash va parvareshesh bede

7:45 AM  
Anonymous Anonymous said...

benebis dige! >:P

9:19 AM  

Post a Comment

<< Home